جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
La ficha
[gender: feminine]
01
ژتون (در کازینو)
مثالها
En el casino, cambié dinero por fichas para jugar.
در کازینو، پول را با چیپها عوض کردم تا بازی کنم.
Las fichas de color rojo valen más que las azules.
چیپهای قرمز رنگ ارزش بیشتری از آبیها دارند.
02
کارت فهرستنویسی, کارتکس
مثالها
Escribí el nombre en la ficha para recordarlo.
من نام را روی کارت نوشتم تا آن را به خاطر بسپارم.
La biblioteca usa fichas para organizar los libros.
کتابخانه از کارتها برای سازماندهی کتابها استفاده میکند.



























