جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
El director
[female form: directora][gender: masculine]
01
مدیر
مثالها
El director de la empresa es muy estricto.
مدیر شرکت بسیار سختگیر است.
El director toma decisiones importantes.
مدیر تصمیمهای مهم میگیرد.
02
کارگردان
مثالها
El director de la película ganó un premio.
کارگردان فیلم یک جایزه برنده شد.
La directora de teatro ensaya con los actores.
کارگردان با بازیگران تمرین میکند.
03
رهبر ارکستر
مثالها
El director de la orquesta ensayó durante horas.
رهبر ارکستر ساعتها تمرین کرد.
El director levantó la batuta y comenzó la música.
رهبر ارکستر چوب رهبری را بلند کرد و موسیقی شروع شد.
04
مدیر مدرسه
مثالها
Todos los alumnos deben respetar al director.
همه دانشآموزان باید به مدیر احترام بگذارند.
El director revisa los informes de los profesores cada semana.
مدیر هر هفته گزارشهای معلمان را بررسی میکند.
05
سردبیر
مثالها
El director del periódico tomó decisiones importantes.
مدیر روزنامه تصمیمات مهمی گرفت.
La revista cambió de director el año pasado.
مجله سال گذشته سردبیر خود را تغییر داد.
