جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to heat up
[phrase form: heat]
01
گرم کردن, گرمتر کردن، داغ کردن
to make something warm or hot
Transitive: to heat up sth
مثالها
I 'm going to heat up some curry for lunch.
من میخواهم برای ناهار کمی کاری را گرم کنم.
She heated up a towel in the microwave to soothe her sore muscles.
او یک حوله را در مایکروویو گرم کرد تا عضلات دردناکش را تسکین دهد.
مثالها
The oven needs some time to heat up before we can start baking.
فر نیاز به کمی زمان دارد تا گرم شود قبل از اینکه بتوانیم شروع به پخت کنیم.
When you stir the mixture, you 'll notice it gradually heats up due to the chemical reaction.
وقتی مخلوط را هم میزنید، متوجه میشوید که به دلیل واکنش شیمیایی به تدریج گرم میشود.
مثالها
The rivalry between the two teams has been intense all season, but now it 's really heating up as they face each other in the playoffs.
رقابت بین دو تیم در طول فصل شدید بوده است، اما اکنون که در پلیآف ها با هم روبرو میشوند، واقعاً داغ شده است.
In the stock market, things can heat up quickly when there's news of a major acquisition or merger.
در بازار سهام، اوضاع میتواند به سرعت داغ شود وقتی خبری از یک خرید یا ادغام بزرگ باشد.
