جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
anxiously
مثالها
She glanced anxiously at the clock, dreading she'd be late for the meeting.
او با نگرانی به ساعت نگاه کرد، از اینکه به جلسه دیر برسد میترسید.
They watched anxiously as the storm clouds gathered.
آنها با نگرانی تماشا میکردند که ابرهای طوفانی جمع میشدند.
مثالها
We stood anxiously at the gate, waiting for the train to arrive.
ما با اضطراب در دروازه ایستاده بودیم، منتظر رسیدن قطار.
She checked her phone anxiously for a message from her friend.
او با بیقراری تلفنش را برای پیامی از دوستش چک کرد.
درخت واژگانی
anxiously
anxious
anx



























