جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Ham
مثالها
He diced the leftover ham and used it to make a flavorful fried rice.
او ژامبون باقیمانده را تکه تکه کرد و از آن برای درست کردن برنج سرخ شده خوشمزه استفاده کرد.
She sliced the ham into thin strips and added it to her pasta dish.
او ژامبون را به نوارهای نازک برش داد و به غذای پاستای خود اضافه کرد.
02
هنرپیشه غلوکننده
an actor with an exaggerated theatrical style
03
یک اپراتور رادیویی آماتور دارای مجوز, یک رادیو آماتور
a licensed amateur radio operator
04
حام, پسر نوح حام
(Old Testament) son of Noah
to ham
01
اغراق در بازیگری, بازیگری را اغراق آمیز کردن
exaggerate one's acting



























