جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Gamine
01
دختر جذاب لاغر با ظاهر پسرانه
an attractive thin girl who looks boyish in a pleasant way
مثالها
The actress was known for her gamine beauty and short haircut.
بازیگر به خاطر زیبایی gamine و مدل موی کوتاهش شناخته شده بود.
She had a gamine smile that lit up the room.
او لبخند گامین داشت که اتاق را روشن میکرد.
02
گامین, دختر بی خانمان
a homeless girl who spends her time living or wandering on the streets
مثالها
The novel tells the story of a young gamine surviving in Paris.
رمان داستان یک دختر جوان gamine را روایت میکند که در پاریس زنده میماند.
The artist painted a portrait of a gamine in tattered clothes.
