جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
furrowed
مثالها
His furrowed forehead showed how stressed he was.
پیشانی چین خورده او نشان میداد که چقدر تحت فشار بود.
The old man had a furrowed face, full of wisdom.
پیرمرد چهرهای چروکیده داشت، پر از خرد.
درخت واژگانی
unfurrowed
furrowed
furrow



























