جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Fruit
مثالها
For a refreshing summer treat, try blending frozen fruit, like bananas and berries, into a creamy smoothie.
برای یک خوراکی تابستانی خنک، سعی کنید میوههای منجمد، مانند موز و توت را در یک اسموتی خامهای مخلوط کنید.
He made a smoothie with a blend of frozen fruits.
او با مخلوطی از میوههای منجمد اسموتی درست کرد.
02
محصول, برداشت
an amount of a product
03
میوه, نتیجه
the consequence of some effort or action
04
همجنسگرا, لاس
a homosexual person, often with negative connotations.
مثالها
He was called a " fruit " at school, which made him feel alienated and hurt.
در مدرسه به او "میوه" میگفتند، که باعث میشد احساس بیگانگی و آسیب کند.
He was insulted when someone called him a fruit in school.
وقتی کسی در مدرسه به او همجنسگرا گفت، مورد توهین قرار گرفت.
درخت واژگانی
fruitage
fruitful
fruitless
fruit



























