جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to feel like
01
خواستن, میل داشتن، هوس کردن
to have a want for a thing or action
مثالها
I feel like going for a walk in the park this afternoon to enjoy the nice weather.
من دلم میخواهد امروز بعدازظهر برای لذت بردن از هوای خوب به پیادهروی در پارک بروم.
After a long week, she feels like treating herself to a spa day.
بعد از یک هفته طولانی، او دلش میخواهد که یک روز اسپا به خودش هدیه دهد.



























