جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to eschew
01
پرهیز کردن, اجتناب کردن
to avoid a thing or doing something on purpose
Transitive: to eschew sth
مثالها
Health-conscious individuals often eschew sugary beverages in favor of water or herbal tea.
افراد آگاه به سلامت اغلب نوشیدنیهای شیرین را اجتناب میکنند و به جای آن آب یا چای گیاهی مینوشند.
In his minimalist lifestyle, Mark chose to eschew material possessions and focus on experiences.
در سبک زندگی مینیمالیستی خود، مارک تصمیم گرفت از داراییهای مادی اجتناب کند و بر تجربیات تمرکز کند.



























