جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to encircle
01
محاصره کردن, احاطه کردن
to create a circular shape around someone or something
Transitive: to encircle sb/sth
مثالها
The children encircled the storyteller during storytime.
کودکان در زمان داستانگویی، گوینده را محاصره کردند.
The detective decided to encircle the crime scene with caution tape.
کارآگاه تصمیم گرفت محل جرم را با نوار احتیاط محاصره کند.
درخت واژگانی
encircled
encirclement
encircling
encircle
circle
