جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
electrical
01
برقی, الکتریکی
producing or operating by electricity
مثالها
He installed an electrical timer to control the outdoor lights.
او یک تایمر الکتریکی برای کنترل چراغهای بیرونی نصب کرد.
She called an electrician to fix the electrical problem in the kitchen.
او برای تعمیر مشکل برقی در آشپزخانه یک برقکار را صدا زد.
02
الکتریکی
relating to or concerned with electricity
درخت واژگانی
electrically
electrical
electric
electr
