جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
efficiently
مثالها
The new software system allows employees to process orders more efficiently, reducing manual errors.
سیستم نرمافزاری جدید به کارمندان اجازه میدهد سفارشات را کارآمدتر پردازش کنند، که خطاهای دستی را کاهش میدهد.
She organized her daily tasks efficiently, ensuring a balanced workload.
او وظایف روزانه خود را به طور کارآمد سازماندهی کرد، اطمینان حاصل کرد که بار کاری متعادلی دارد.
درخت واژگانی
inefficiently
efficiently
efficient
effici



























