جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
devoid
مثالها
His speech was devoid of emotion, leaving the audience unmoved.
سخنرانی او از احساس خالی بود، که باعث شد مخاطبان تحت تأثیر قرار نگیرند.
The room was devoid of furniture, creating a sense of emptiness and spaciousness.
اتاق از مبلمان خالی بود، که حس خلاء و گشادگی ایجاد میکرد.
درخت واژگانی
devoid
void



























