جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
deboned
مثالها
She served deboned chicken breast with a creamy sauce.
او سینه مرغ بیاستخوان را با سس خامهای سرو کرد.
The recipe called for deboned salmon to speed up preparation.
دستور تهیه ماهی سالمون استخوانگیری شده را برای تسریع در آمادهسازی خواستار شد.
درخت واژگانی
deboned
boned
bone



























