جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
cushy
مثالها
He enjoyed his cushy job, which required minimal hours and offered generous pay.
او از کار راحت خود لذت میبرد، که ساعتهای کمی نیاز داشت و دستمزد سخاوتمندانهای ارائه میداد.
After years of demanding work, she was grateful for her new cushy retirement lifestyle.
پس از سالها کار سخت، او برای سبک زندگی جدید راحت بازنشستگیاش سپاسگزار بود.



























