جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to chirp
01
جیکجیک کردن, جیرجیر کردن
to utter the short sharp sound characteristic of a bird or an insect
Intransitive
مثالها
The birds chirped cheerfully in the morning as the sun rose.
پرندگان صبحگاهان با طلوع خورشید شادمانه جیک جیک میکردند.
The baby chick began to chirp loudly in the nest, seeking attention.
جوجه شروع به جیک جیک کردن با صدای بلند در لانه کرد، به دنبال جلب توجه.
02
جیک جیک کردن, آواز خواندن با صدای بلند و شاد
to speak or make sounds in a lively, high-pitched manner
Intransitive
مثالها
She loved to chirp excitedly about her latest adventure.
او عاشق این بود که در مورد آخرین ماجراجوییاش با هیجان جیک جیک کند.
The children began to chirp happily as they played in the park.
بچهها با خوشحالی شروع به جیک جیک کردن کردند در حالی که در پارک بازی میکردند.
Chirp
01
جیکجیک, جیرجیر
a short sharp sound characteristic of a bird or an insect
