جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
unsettling
01
ناراحتکننده
causing feelings of unease, discomfort, or anxiety
مثالها
The unsettling feeling of being watched made her hurry down the dimly lit alley.
احساس ناخوشایند تحت نظر بودن باعث شد او با عجله از کوچه کم نور عبور کند.
His cold, piercing stare was deeply unsettling to those around him.
نگاه سرد و نافذ او برای اطرافیانش به شدت ناراحت کننده بود.
Unsettling
مثالها
The sudden changes in the economy led to a period of unsettling in global markets.
تغییرات ناگهانی در اقتصاد به دورهای از ناآرامی در بازارهای جهانی منجر شد.
The ongoing political unrest has caused an unsettling in the nation's long-standing democratic traditions.
بیثباتی سیاسی جاری باعث ناآرامی در سنتهای دموکراتیک دیرینه کشور شده است.
