جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
hardly ever
01
بهندرت, تقریباً هیچوقت
in a manner that almost does not occur or happen
مثالها
She hardly ever misses her morning jog.
او به ندرت دویدن صبحگاهی خود را از دست میدهد.
The old car hardly ever starts on the first try.
ماشین قدیمی به ندرت در اولین تلاش روشن میشود.



























