جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
bonkers
01
دیوانه, مجنون
crazy, eccentric, or acting in a way that seems mentally unsound
مثالها
You must be bonkers to drive that fast in the rain.
باید دیوانه باشی که با این سرعت در باران رانندگی کنی.
He's completely bonkers about conspiracy theories.
او کاملاً دیوانه نظریههای توطئه است.



























