جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to squash in
[phrase form: squash]
01
در فضای محدود جای دادن
to successfully fit something into a confined or crowded space
مثالها
The chef skillfully squashed in all the ingredients into the small mixing bowl.
آشپز با مهارت تمام مواد را در کاسه کوچک مخلوط کردن فشرد.
The team squashed in extra equipment in the van for the road trip.
تیم توانست تجهیزات اضافی را برای سفر جادهای درون ون جا دهد.



























