جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Window shopping
01
مغازهگردی
the activity of just looking at the goods in the windows of stores without going inside and buying something
Idiom
Informal
مثالها
He went window shopping at the mall before meeting his friends for dinner.
او قبل از ملاقات با دوستانش برای شام، به تماشای ویترینها در مرکز خرید رفت.
Jane and Sarah loved window shopping in the city's shopping district on weekends.
جین و سارا عاشق خرید از ویترین در منطقه خرید شهر در آخر هفته ها بودند.
