جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
wordlessly
مثالها
She shook her head wordlessly to show her disagreement.
او بیصدا سرش را تکان داد تا مخالفتش را نشان دهد.
They exchanged wordlessly knowing glances across the room.
آنها بیصدا نگاههای آگاهانهای را در سرتاسر اتاق رد و بدل کردند.
درخت واژگانی
wordlessly
wordless
word



























