تعریف و معنی "weighted"در زبان انگلیسی

weighted

صفت

سنگین, بارگذاری شده

made heavy or weighted down with weariness

وزن‌دار, تنظیم‌شده

adjusting values or proportions to give more importance to certain factors relative to others

مثال‌ها

In the weighted grading system, final exam scores are given greater importance than homework assignments to reflect their higher value in determining the overall grade.

در سیستم نمره‌دهی وزنی، نمرات امتحان نهایی اهمیت بیشتری نسبت به تکالیف خانگی دارند تا ارزش بالاتر آنها در تعیین نمره کلی را منعکس کنند.

The stock market index is calculated using a weighted average of the prices of selected stocks, with larger companies having a greater influence on the index value.

شاخص بازار سهام با استفاده از میانگین وزنی قیمت سهام انتخاب شده محاسبه می‌شود، که شرکت‌های بزرگتر تأثیر بیشتری بر ارزش شاخص دارند.

درخت واژگانی