جستجو
weighted
01
سنگین, فشرده
made heavy or weighted down with weariness
02
وزن‌دار, با وزن
adjusting values or proportions to give more importance to certain factors relative to others
Example
In the weighted grading system, final exam scores are given greater importance than homework assignments to reflect their higher value in determining the overall grade.
در سیستم نمره‌دهی وزن‌دار، نمرات امتحان نهایی اهمیت بیشتری نسبت به وظایف خانه دارند تا ارزش بالاتر آن‌ها در تعیین نمره کل را نشان دهند.
The stock market index is calculated using a weighted average of the prices of selected stocks, with larger companies having a greater influence on the index value.
شاخص بورس با استفاده از میانگین وزنی قیمت‌های سهام منتخب محاسبه می‌شود، به طوری که شرکت‌های بزرگ‌تر تأثیر بیشتری بر ارزش شاخص دارند.
کلمات نزدیک
