جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
weekly
مثالها
I used to update my social media accounts weekly.
من حسابهای شبکههای اجتماعی خود را هفتگی بهروز میکردم.
My friends and I volunteer at the shelter weekly.
من و دوستانم در پناهگاه هفتگی داوطلب میشویم.
weekly
مثالها
They attended their weekly yoga class on Monday evenings.
آنها در کلاس هفتگی یوگای خود در عصرهای دوشنبه شرکت کردند.
The magazine published a weekly issue every Sunday.
مجله هر یکشنبه یک شماره هفتگی منتشر میکرد.
02
هفتگی, در هفته
related to or calculated based on a week
مثالها
She tracks her weekly expenses to manage her budget effectively.
او هزینههای هفتگی خود را برای مدیریت مؤثر بودجهاش پیگیری میکند.
He receives a weekly allowance from his parents to manage his spending.
او برای مدیریت هزینههایش از والدینش هفتگی کمک هزینه دریافت میکند.
Weekly
01
هفتهنامه, نشریه هفتگی
a publication, such as a newspaper or magazine, that is released once a week
مثالها
He enjoys reading the local weekly to stay informed about community events.
او از خواندن هفتهنامه محلی لذت میبرد تا از رویدادهای جامعه مطلع بماند.
The weekly includes in-depth articles and interviews with notable figures.
هفتهنامه شامل مقالات عمیق و مصاحبه با چهرههای برجسته است.
