جستجو
voluptuous
01
(زن) خوش‌اندام و شهوت‌برانگیز
(of a woman's body) curvy and attractive with full breasts and wide hips
Example
The actress 's voluptuous figure graced the cover of magazines, captivating readers with her beauty.
فیگور خوش‌اندام بازیگر روی جلد مجلات را زینت داد و خوانندگان را با زیبایی خود مجذوب کرد.
Despite societal ideals, she embraced her voluptuous body with confidence and pride.
علیرغم ایده‌آل‌های اجتماعی، او با اعتماد به نفس و غرور بدن حجیم خود را پذیرفت.
02
شهوت‌انگیز, جذاب
full of sex appeal and sensuality
Example
The photograph captured her in a voluptuous pose, highlighting her natural allure.
عکس او را در حالتی وسوسه‌انگیز به تصویر کشید و جذابیت طبیعی او را برجسته کرد.
With her sultry makeup and voluptuous charm, she was the center of attraction at the party.
با آرایش دلربا و جذابیت وسوسه‌انگیز خود، او مرکز توجه در مهمانی بود.
03
شهوانی, مجلل
richly luxurious and sensually appealing, often in terms of furnishings and decor
Example
The hotel suite was decorated in a voluptuous style, with plush velvet drapes and golden accents.
سوئیت هتل با سبکی پرزرق و برق تزیین شده بود، با پرده‌های مخمل نرم و تزئینات طلایی.
She adorned her living room with voluptuous furnishings, including a deep leather sofa and ornate chandeliers.
او اتاق نشیمن خود را با مبلمان پرزرق و برق، از جمله یک مبل چرمی عمیق و لوسترهای تزئینی آراسته کرد.
