جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
viable
01
شدنی, عملی، ممکن
having the ability to be executed or done successfully
مثالها
Starting a small business seems viable given the current market conditions.
شروع یک کسبوکار کوچک با توجه به شرایط فعلی بازار عملی به نظر میرسد.
After careful consideration, the project plan appeared viable and was approved by the team.
پس از بررسی دقیق، طرح پروژه عملی به نظر رسید و توسط تیم تأیید شد.
02
رویشپذیر, قابلرویش
(of biological organisms) capable of living or growing, often in a particular environment or under specific conditions
مثالها
The newly discovered species of frog was viable in both freshwater and saltwater environments.
گونه جدید کشف شده قورباغه در هر دو محیط آب شیرین و شور قابل زندگی بود.
For an embryo to survive, it must be viable within the first few weeks of development.
برای اینکه یک جنین زنده بماند، باید در چند هفته اول رشد قابل زیست باشد.
03
قابل زیست, قادر به زنده ماندن
(of a fetus or unborn child) capable of surviving and developing outside the womb
مثالها
The doctors assessed whether the premature baby was viable outside the womb.
پزشکان ارزیابی کردند که آیا نوزاد نارس در خارج از رحم قابل حیات است یا خیر.
At 24 weeks, the fetus was considered viable with a chance of survival if born early.
در 24 هفته، جنین قابل حیات در نظر گرفته میشد در صورتی که زودتر به دنیا میآمد شانس زنده ماندن داشت.
