جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
velvety
مثالها
The kitten's fur was velvety to the touch, inviting gentle strokes.
پشم بچه گربه در لمس مخملی بود، نوازش های ملایم را دعوت می کرد.
The sofa offered a velvety touch, making it a cozy and inviting seating option.
مبلمان یک لمس مخملی ارائه میداد، که آن را به یک گزینه نشیمن دنج و دعوتکننده تبدیل میکرد.
مثالها
The chocolate mousse had a velvety texture, melting smoothly on the tongue.
موس شکلاتی بافتی مخملی داشت که به نرمی روی زبان آب میشد.
The wine was praised for its velvety finish, leaving a lingering richness on the palate.
شراب به خاطر پایان مخملی اش مورد تحسین قرار گرفت و غنایی ماندگار بر کام باقی گذاشت.
درخت واژگانی
velvety
velvet



























