جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Uncle
مثالها
His uncle is like a second father to him.
عمو او برایش مثل یک پدر دوم است.
I do n't have any uncles, but I have a neighbor who 's like an uncle to me.
من هیچ دایی یا عمویی ندارم، اما همسایهای دارم که برایم مثل یک دایی است.
02
یک پشتیبان, یک راهنما
a source of help and advice and encouragement



























