جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
tranquilize
/tɹˈankwɪlˌaɪz/
tranquillisetranquilisetranquillizeto tranquilize
01
تسکین دادن, آرام کردن (بهویژه با دارو)، بیهوش کردن
to make a person or animal calm or unconscious using drugs, like sedatives
مثالها
The veterinarian needed to tranquillize the aggressive dog before the examination.
دامپزشک نیاز داشت که سگ تهاجمی را قبل از معاینه آرام کند.
The doctor decided to tranquillize the anxious patient to ensure a peaceful night.
دکتر تصمیم گرفت بیمار مضطرب را آرام کند تا شب آرامی را تضمین کند.
02
آرام کردن, ساکت کردن
make calm or still
مثالها
After a busy day, he tranquilizes when he listens to soft music.
پس از یک روز پر مشغله، او با گوش دادن به موسیقی ملایم آرام میشود.
She tranquilized in the peaceful garden after a stressful morning.
او بعد از یک صبح پراسترس در باغ آرام آرام گرفت.
درخت واژگانی
tranquilizer
tranquilize
tranquil
