جستجو
taut
01
سفت, محکم
firm and tight, lacking any slackness or excess
Example
Before starting her painting, she ensured the canvas was stretched taut to provide the perfect surface for her brush strokes.
قبل از شروع نقاشی‌اش، او اطمینان حاصل کرد که بوم کاملاً کشیده و سفت است تا سطح کاملی برای حرکات قلم‌مویش فراهم کند.
Despite the advancing years, her disciplined skincare routine maintained her skin taut, defying the usual signs of aging.
با وجود سال‌های پیشروی ، روتین مراقبت از پوست منظم او پوستش را کشیده و سفت نگه‌داشت و علائم معمول پیری را به چالش کشید.
02
کشیده, تنگ
being in a state of tightness or tension, particularly the muscles or nerves that are contracted
Example
Whenever he got angry, his jaw would become taut, signaling his suppressed frustration.
هرگاه او عصبانی می‌شد، فکش سفت می‌شد و این حالت، نشان‌دهنده‌ی ناامیدیِ سرکوب‌شده‌اش بود.
As the physiotherapist pressed on the injured area, the taut muscles revealed the source of the pain.
وقتی که فیزیوتراپیست بر روی ناحیه‌ی آسیب‌دیده فشار می‌آورد، عضلات سفت منبع درد را نشان می‌دهند.
03
شسته‌رفته (نوشته)
(of a written piece) concise and carefully written
