جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Bigotry
01
تعصب, سرسختی در عقیده، عدم تحمل عقاید مخالف
the fact of having or expressing strong, irrational views and disliking other people with different views or a different way of life
مثالها
The community was shocked by the bigotry expressed in the hateful speech.
جامعه از تعصب بیان شده در سخنان نفرتانگیز شوکه شد.
She spoke out against the bigotry that was affecting the workplace environment.
او علیه تعصب که بر محیط کار تأثیر میگذاشت صحبت کرد.
