جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Surfboard
مثالها
They rented surfboards and wetsuits for their surfing lesson, eager to learn how to ride the waves.
آنها تختههای موجسواری و لباسهای غواصی برای درس موجسواریشان اجاره کردند، مشتاق یادگیری نحوه سواری روی امواج.
The surfboard was custom-made to fit his height, weight, and surfing style.
تخته موجسواری به صورت سفارشی ساخته شده بود تا با قد، وزن و سبک موجسواری او سازگار باشد.
to surfboard
01
موج سواری کردن
ride the waves of the sea with a surfboard
درخت واژگانی
surfboard
surf
board



























