جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Acme
مثالها
Winning the Nobel Prize marked the acme of her scientific career.
برنده شدن جایزه نوبل اوج دوران حرفهای علمی او بود.
His performance in the final act was widely regarded as the acme of his theatrical talent.
اجرای او در پرده نهایی به طور گسترده اوج استعداد تئاتری او در نظر گرفته شد.
02
اوج, قله
an exemplar that embodies the ultimate standard of perfection in its category
مثالها
The new electric car is the acme of automotive efficiency.
ماشین برقی جدید اوج کارایی خودرو است.
Her handcrafted timepiece stands as the acme of Swiss watchmaking.
ساعت دستساز او به عنوان اوج ساعتسازی سوئیسی ایستاده است.
