جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Stopgap
01
راه حل موقت, اقدام موقت
a temporary solution or measure used to address an immediate problem or issue
مثالها
The makeshift tent served as a stopgap until permanent shelters could be built.
چادر موقت به عنوان راهحل موقت عمل کرد تا زمانی که پناهگاههای دائمی ساخته شوند.
The emergency fund provided a financial stopgap during the unexpected period of unemployment.
صندوق اضطراری یک راهحل موقت مالی در دوران غیرمنتظره بیکاری ارائه داد.
درخت واژگانی
stopgap
stop
gap
