جستجو
to stomp
01
با ریتم خاصی راه رفتن
to tread heavily and forcefully, often with a rhythmic or deliberate motion
Intransitive: to stomp | to stomp somewhere
Example
The toddler gleefully stomped in the puddles after the rain, splashing water everywhere.
کودک نوپا با شادی در آب‌جمع‌شده‌های بعد از باران پا کوبید و آب را به همه جا پاشید.
The angry elephant showed its displeasure by stomping on the ground with its massive feet.
فیل عصبانی نارضایتی خود را با پا کوبیدن به زمین با پاهای بزرگش نشان داد.
Stomp
01
رقص کوبنده, رقص پا زدن
a rhythmic dance characterized by heavy footfalls and percussive movements
Example
The performers dazzled the audience with their energetic stomp routine, creating an electrifying atmosphere with their synchronized footwork.
اجراکنندگان با رقص کوبنده‌ی انرژی‌زا خود تماشاگران را شگفت‌زده کردند و با حرکات هماهنگ پا خود، جوی الکتریکی ایجاد کردند.
Stomp originated from street dance culture, with dancers using their bodies as instruments to create complex rhythms and beats through stomping, clapping, and slapping.
رقص کوبنده از فرهنگ رقص خیابانی نشأت گرفته است، با رقصندگانی که از بدن خود به عنوان سازهایی برای ایجاد ریتم‌ها و ضربات پیچیده از طریق کوبیدن پا، دست زدن و سیلی زدن استفاده می‌کنند.
کلمات نزدیک
