جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
steamed
01
بخارپز
cooked using the steam of boiling water
مثالها
She prepared steamed broccoli as a healthy side dish to accompany the grilled chicken.
او بروکلی بخارپز را به عنوان یک غذای جانبی سالم برای همراهی با مرغ کبابی آماده کرد.
The steamed dumplings were filled with pork and vegetables, making for a delicious appetizer.
دوناتهای بخارپز با گوشت خوک و سبزیجات پر شده بودند که یک پیشغذای خوشمزه را تشکیل میداد.
Slangمثالها
They were steamed about the canceled flight.
آنها از پرواز لغو شده عصبانی بودند.
She got steamed when her order was wrong.
وقتی سفارشش اشتباه بود عصبانی شد.
03
مست, مخمور
highly intoxicated due to alcohol consumption
مثالها
They went out and got steamed at the party last night.
آنها دیشب به مهمانی رفتند و مست شدند.
He was so steamed he could n't remember how he got home.
او آنقدر مست بود که یادش نمیآمد چطور به خانه رسیده.
درخت واژگانی
steamed
steam
