جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
sluggishly
مثالها
After a heavy meal, he moved sluggishly.
بعد از یک وعده غذایی سنگین، او به آرامی حرکت کرد.
The economy recovered sluggishly after the recession.
اقتصاد پس از رکود به آرامی بهبود یافت.
جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید