جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
lethargically
مثالها
He moved lethargically across the room, barely lifting his feet.
او بیحال در اتاق حرکت کرد، به سختی پاهایش را بلند میکرد.
She stared lethargically at the screen, unable to focus on the task.
او بیحال به صفحه نگاه کرد، قادر به تمرکز روی کار نبود.



























