جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Battalion
مثالها
The battalion coordinated with other units for the large-scale exercise.
گردان با سایر واحدها برای تمرین در مقیاس بزرگ هماهنگ کرد.
The new recruits were assigned to a battalion and began their training.
سربازان جدید به یک گردان اختصاص داده شدند و آموزش خود را آغاز کردند.
02
یک جمعیت, یک لشکر
a large, often unspecified number of people or things
مثالها
She faced a battalion of emails after her vacation.
او پس از تعطیلاتش با یک گردان ایمیل روبرو شد.
A battalion of reporters swarmed the courthouse.
یک گردان از خبرنگاران ساختمان دادگاه را محاصره کردند.



























