جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Salmon
مثالها
The salmon leaped out of the rushing river, its scales flashing silver in the sunlight.
ماهی سالمون از رودخانه خروشان به بیرون پرید، فلسهایش در نور خورشید نقرهای میدرخشید.
The life cycle of salmon involves spawning in freshwater rivers, followed by migration to the ocean for feeding, and then returning to their natal streams to reproduce.
چرخه زندگی ماهی سالمون شامل تخمگذاری در رودخانههای آب شیرین، سپس مهاجرت به اقیانوس برای تغذیه، و بعد بازگشت به جویبارهای زادگاهشان برای تولیدمثل میشود.
02
رنگ ماهی سالمون, رنگ صورتی کم رنگ نارنجی
a pale pinkish orange color
03
سالمون (گوشت)
the meat of fish from the salmon family, known for its pink-orange color and rich flavor
مثالها
She grilled a fillet of salmon for dinner.
او برای شام یک فیله ماهی سالمون کباب کرد.
Smoked salmon is often served on bagels with cream cheese.
ماهی سالمون دودی اغلب با پنیر خامهای روی نان بیگل سرو میشود.
salmon
01
رنگ سالمون, نارنجی مایل به صورتی
of orange tinged with pink



























