جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
rubbishy
مثالها
The furniture felt rubbishy, falling apart after a few months.
مبلمان بیکیفیت به نظر میرسید، پس از چند ماه از هم پاشید.
His excuse was so rubbishy that no one took him seriously.
بهانه او آنقدر بیارزش بود که هیچکس او را جدی نگرفت.
درخت واژگانی
rubbishy
rubbish



























