جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
recurrently
01
بهطور مکرر
in a manner characterized by repeated occurrence at regular intervals or in a pattern
مثالها
The issue recurs recurrently in our system, despite multiple fixes.
مشکل به طور مکرر در سیستم ما تکرار میشود، علیرغم چندین اصلاح.
She dreams recurrently of flying, always waking up just before landing.
او به طور مکرر رویای پرواز را میبیند، همیشه دقیقاً قبل از فرود بیدار میشود.
درخت واژگانی
recurrently
recurrent
current
curr
