جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
pursuant
01
تعقیب کننده, در تعقیب
actively chasing something
مثالها
The pursuant hounds raced after the fox as it darted through the woods.
سگهای تعقیبکننده به دنبال روباه دویدند در حالی که از میان جنگل میگذشت.
He moved swiftly, glancing back at the pursuant figure closing the gap.
او به سرعت حرکت کرد، نگاهی به پشت به شکل تعقیبکننده انداخت که فاصله را کم میکرد.
درخت واژگانی
pursuant
pursue



























