جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
to promulgate
01
اعلام کردن, رسماً اعلام کردن
to make something known publicly, especially an idea, belief, or policy
مثالها
She promulgated her views on education reform in a televised interview.
او نظرات خود را در مورد اصلاحات آموزشی در یک مصاحبه تلویزیونی اعلام کرد.
The organization promulgated its mission statement across social media.
سازمان بیانیه ماموریت خود را در سراسر رسانههای اجتماعی اعلام کرد.
02
اجرا کردن (یک قانون)
to formally put a law or regulation into effect through official proclamation
مثالها
The government promulgated new tax laws effective January 1st.
دولت قوانین جدید مالیاتی را که از اول ژانویه لازمالاجرا هستند، تصویب کرد.
The revised constitution was officially promulgated last year.
قانون اساسی تجدید نظر شده رسماً ابلاغ شد سال گذشته.
درخت واژگانی
promulgated
promulgation
promulgator
promulgate
promulg
