جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
Percipient
01
درک کننده, فردی که درک میکند
a person who perceives or becomes aware of things through the senses
مثالها
The percipient described the scene in vivid detail.
دریابنده صحنه را با جزئیات زنده توصیف کرد.
As the only percipient, she testified about the accident.
به عنوان تنها درککننده، او در مورد حادثه شهادت داد.
percipient
01
تیزبین, تیزهوش، بینشگر
quickly and effortlessly noticing things and understanding them
مثالها
Her percipient observations helped solve the mystery quickly.
مشاهدات تیزبین او به حل سریع معما کمک کرد.
She had a percipient ability to read between the lines of any conversation.
او توانایی تیزبینی در خواندن بین خطوط هر گفتگویی را داشت.
