جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
obnoxious
01
نفرتانگیز, منزجرکننده
extremely unpleasant or rude
مثالها
His obnoxious behavior at the party ruined the mood for everyone.
رفتار ناخوشایند او در مهمانی حال همه را خراب کرد.
The obnoxious comments made by the customer offended the cashier.
نظرات نفرتانگیز مشتری صندوقدار را آزرد.
درخت واژگانی
obnoxiously
obnoxiousness
obnoxious
