جستجو
nontraditional
01
غیر سنتی, غیر متعارف
deviating from established customs, norms, or practices
Example
The nontraditional approach to education encourages students to explore subjects through hands-on projects rather than standardized tests.
رویکرد غیر سنتی به آموزش، دانشآموزان را تشویق میکند تا از طریق پروژههای عملی به جای آزمونهای استاندارد، موضوعات را کشف کنند.
She wore a nontraditional wedding dress that featured vibrant colors instead of the usual white.
او یک لباس عروسی غیر سنتی پوشید که به جای سفید معمولی، رنگهای زنده داشت.
خانواده کلمات
tradition
Noun
traditional
Adjective
nontraditional
Adjective
کلمات نزدیک
