جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
newborn
مثالها
The newborn baby slept peacefully in the crib, wrapped in a soft blanket.
نوزاد تازه متولد شده به آرامی در گهواره خوابیده بود، درحالی که در پتویی نرم پیچیده شده بود.
The newborn puppies, with their eyes still closed, cuddled with their mother for warmth.
توله سگهای تازه متولد شده، با چشمانی که هنوز بسته بودند، برای گرم شدن به مادرشان چسبیدند.
02
تازه متولد شده, جدید
having just or recently arisen or come into existence
Newborn



























