جستجو
زبان دیکشنری را انتخاب کنید
naively
مثالها
He naively trusted the company to honor its promises.
او سادهلوحانه به شرکت اعتماد کرد تا به وعدههایش عمل کند.
She naively assumed that everyone in the group had good intentions.
او سادهلوحانه فرض کرد که همه در گروه نیات خوبی دارند.
درخت واژگانی
naively
naive



























